Thursday 25 June 2015

در این بازار آشفته پی ایمان می گردم...

Thursday 14 May 2015

برای آنان که منشا اثر اند تاثیرات چه زود رنگ می بازند. 

Thursday 19 March 2015

آزادی

بهزاد کریمی آزادی را با بیانی روشن زیبا تعریف می کند.

https://soundcloud.com/radiozamaneh/bn6veca8cueb

Tuesday 17 March 2015

وقتی که زندگی یه تاتر مزخرفه تنها به جرعه های فراموشی دلخوشم

https://www.youtube.com/watch?v=3RWOXkexxVI&feature=c4-overview-vl&list=PL5A8C74C646721F1B

Thursday 29 January 2015

گویا انگشتانم سبز نمی شوند.

Thursday 15 January 2015

گناه

برای پدر و مادری که همیشه با وجود تموم اعتقادات مذهبی شان از بد روزگار صاحب دختری سرکش شدند که هیچ وقت آسان راضی نشد. که زیباترین خاطره  زندگی اش بزرگ ترین گناه آن ها بود. و چه بی شرمانه می خوانم .. گنه کردم  گناهی پر ز لذت ..
قانون طبیعت سبب می شود هر موجودی انسان یا حیوان تجربه  ای بی نظیر از عشق داشته باشه و دقیقن به دلیل همین احساس بی نظیری او رو به جفتی می گذینه. اما در این میان تجربیاتی هم گاهن رخ می ده که مادر طبیعت خودش هم با ان درگیره. آنجاست که نباید اجازه داد طبیعت به آن دست بیازد. تا تجربه اسیری باقی ماند و جاودان شود. بی چاره ما که چه کم می دانیم کارگر ساده طبیعتی هستیم که خود نمی داند به کجا می رود. اگر از بعد طبیعی خارج شوم قدرت توصیف عشق تازه شکوه خود را می نمایاند. تا دوباره و دوباره در خود بخوانی .. گنه کردم گناهی پر ز لذت ..

گنه کردم گناهی پر ز لذت
در آغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینه جوی و آهنین بود

Friday 9 January 2015

بی سرآغاز

امروز دوباره و بعد از مدتی وبلاگ دانیال رو تمام خوندم .. یک سال و نیم هست که دیگه چیزی ننوشته.
آدمی زاد است دیگه، همیشه به چیزی دل می بنده که وقتی بهش می رسه تازه می فهمه سراب بود. دلم براش می سوزه دانیال مثل گیاه سبز حساسیه که دایم به آب و نور احتیاج داره. اگر لحظه ای ازش دریغ کنم سریع پژمرده می شه. دانیال رو همیشه باید توی نور بذارم .. خیلی سخته برای آدم تنها و گم شده ای مثه من .. آدمی که همیشه در تحیره و حالا یه گل زیبا داره که نمی تونه ازش مراقبت کنه. گلی که داره پژمرده می شه..
آی دانیال .. ببین چطور روزمرگی قلب هامون رو که نه اما هاله نورانی مون رو ازمون دور کرده ..
آخ دانیال .. چقدر دلم برات تنگ شده .. پس کجایی رفیق .. کجایی یه کم باهات حرف بزنم، یه کم این بار سنگین هستی رو از رو شونه هام برداری .. کجایی یه کم بخندیم و جون بگیریم از صدای هم دیگه. که فراموش کنم چقدر سرگردانم و چی بی نهایت تنها ..
آخ دانیال .. گویا تو رو از من تبعید کردند به من در آمریکا .. آه ..  حیف .. حیف که دیگه نیستی دانیال.. کاش تنهام نمی ذاشتی دانیال .. سرزمین من .....
دانیال دانیال دانیال چقدر زندگی بی رحمه .. بال دو تا پرنده رو می شکنه برای خزش استکباری به روی زمین. چقدر زمین بی رحمه که با این همه چاله و خز خیزاب نگذاشت روح سفیدمون کنار هم آرام بگیره ... آخ دانیال دانیال من ... معاهده استارباکس یادت هست معشوق من؟ .. آرامشی نیست .. وطنم در به در گلدان هاست ... از همان روزی که خانه را ترک کردم. هر چند که اوپیش از من مرا ترک گفته بود.
من هنوز از هوای تو نفس می کشم .. کاش تو هم زنده بمانی.

آه ای پرنده سپید
معشوق جنبیده در مسلخ حزین فاصله
می نوشِ آسمان سرخ
چشمان گرم و تن یخ زده!
آه ای پرنده سپید، کابوس رنگی شکار،
دانه های گندم پلید؛ دندانه های زرین تور منتظر!
هان ای فرود مرگ بار پر خطر
ما ایستاده ایم!
در تور گر چه فرود آمدیم
پر اضطراب و ترس
گره خورده بر زمین سرد
اما هنوز ..  ایستاده ایم :
بر بال هایمان
صیاد با تو ام!
بر بال هایمان!
آزادی شریف
آه ای وصال سرخ
ما ایستاده ایم!
صیاد با تو ام!




Sunday 4 January 2015

ایمان نیاور

جایی نوشته بود:

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد ایمان بیاوریم به ویرانه‌های باغ تخیل به داس‌های واژگون شده‌ی بیکار...

با خودم گفتم: FUK YOU فروغ با اون زبون تلخت لعنتی .. تازه دارم سعی می کنم یه کم، کم بار چند روزی زندگی کنم..
بعد دوباره یکی اون ته مه ها خیلی آروم و ریز ریز دوباره می خونه..

ایمان بیاوریم ..
ویرانه های تخیل
 داس های بی کار

می زنه زیر خنده .. واقعیت هست با انکار یا بی انکار تو

2015

خوب با هزار سلام و صلوات وارد 2015 شدیم. وارد چهارمین سالی که دیگه نوروز تقویم های خونه رو تکون نمی ده و خبری هم از عیدی سال نو نیست. حتی خبری از سفره هفت سین و قهقه ی بچه ها و شور گرمای خونه ی شلوغ هفت نفری مون هم نیست. اما خوب .. زندگی در جریانه. حالا در کنار آدم های جدید و فرهنگی جدید. دارم سعی می کنم باور کنم دیگه بچه مامان بابا نیستم.  دیگه ایران نیستم و معلوم نیست کی بتونم دوباره تمام سرمایه های کودکی و نوجوانی ام رو به آغوش بکشم.  خوبه .. خوبه که زندگی از حرکت نیاستاده. خوبه که هنوز قلبم گرم و عاشق می تپه تا چرخه زندگی رو حرکت بده. و هنوز امید دارم که روزی دوباره بادبان ها رو بالاخواهم داد!
همه این ها رو گفتم که بگم امیدوارم امسال حال همه مون بهتر بشه و قلب همه مون آرام بگیره.