Friday 21 December 2012

شب یلدا

دیروز آخرین روز دنیا بود.
دیشب با خودم می گفتم اگر فردایی نباشد چه؟!
اما اگر باشد شاید دنیای دیگری هم نباشد؟!
امروز از خودم می پرسم شاید اصلا دنیایی وجود ندارد؟! 

Saturday 15 December 2012

درونم چه گم کرده این گونه بی قرار؟!

Thursday 13 December 2012

احوال پرسی

غرق در افکارم در خیابان در حال قدم زدن بودم، پسری از کنارم رد شد و با مشقت و نیم خورده نیم خورده  شروع کرد به فارسی احوال پرسی و شوخی، خسته بودم و بی حوصله و کمی ترسیده. ناخواسته زبان رفت و گفتم SHUT UP!! بلکه این شوخی بی موقع پایان یابد. ناگاه دیدم پسر با نگاهی متعجب در چشمانم خیره شده و می گوید چرا به من می گی خفه شو؟ مگر من چه گفتم؟ حتما خیلی خسته ای هان؟!!! برای لحظه ای بر جا خشک شدم! ترس های اجتماعی-میهنی چطور در ما رخنه کرده اند، با ما رشد کرده اند و همراهمان همواره مانده اند. او چه می داند من چند بار در کشور خودم مجبور شدم برای دفاع از حریم دخترانه ام دست به روی پسری بلند کنم، دنبال پسری با سنگ بدوم یا سرش فریاد بکشم تا بلکه خود را و گاهی هویت خود را رهانده باشم. او چه می داند در سرزمین مادری من ناشناس بی آزار در خیابان احوال تو را نخواهد پرسید.....

پ_درس سوم

همیشه ترس سرآغاز شکست است.

Monday 3 December 2012

کاتالیزور_درس دوم


 با مشکلات نباید مدارا کرد، با سختی ها، با خرابی ها نباید کنار اومد، نباید منتظر ایستاد به این امید که درست شوند. مثل مدارا کردن با یک بیماری مزمن، هر چه دیرتر درمان بشه قوی تر و مهلک تر خواهد شد.
شرایط مشکل( ممکن است محیط ، یک اتفاق یا حتی یک انسان باشد) رو باید سریع عوض کرد و تازه بعد از اون باید به فکر ریشه اش بود حتی درمان و راه حل سطحی هم مشکلات را به مرور زمان بزرگ تر می کنند.
مشکلات اصلا لازم نیست مسایل پیچیده اجتماعی، سیاسی یا حتی خانوادگی و زناشویی باشند، خمودگی سرصبح یا بی حوصلگی های زمان کش را می شود متوقف کرد_ دوش آب سرد! .. از خانه بیرون زد تا جسم روح خسته و کلافه آرام بگیرند ..به دنبال شادی ها رفت. هیچ چیز بدتر از آن نیست که چشم روی اشتباه کسی ببندیم به آن امید که خود خوب شود،دوباره به رختخواب برگرشت به آن امید که کمبود خواب جبران شود ...

مخلص کلام : شنا کردن در جریان غلط به امید رسیدن به ساحل بزرگ ترین اشتباه است ...
و مدارا کردن  مهلک ترین کاتالیزور رشد اشتباه.
عملگرایی را درونی کنیم. 

Sunday 2 December 2012

خستگی به تنم ماسیده ؛