Monday 28 July 2014

کاش می شد ..

کاش می شد فراموش ات کنم
و آنگاه تا ته دره زندگی را همین طور الکی
قهقه بزنم و بدوم و بعد پا در آبهای سرد آن پایین فرو شویم
کاش می شد فراموش ات کنم
مگر می شود فراموش ات کنم ..
مگر می شود تکه جا مانده از خودم فراموش شود
مگر می شود جای پاره شدن اش مرا بی تاب درد نکند
دوام بیاور که عمری به من بدهکاری
عمری که هر روز و هر روزش تقصیر آن تو بود
تقصیر تو بود که آغوشت نبود
تقصیر آغوش تو بود که گرمی اش نبود تا چشمانم را خواب کنند
فقط گرمم کن
من از این زندگی دیگر هیچ نخواهم خواست

No comments:

Post a Comment