امروز حکم زندان فائزه رفسنجانی پس از دادگاه تجدید نظر تایید شد،مدتی پیش در صفحه فیس بوک امین احمدیان همسر بهاره هدایت پستی خواندم که امروز پر بی راه نمی دانم در اینجا یادی از آن کنم.او می نویسد:
"خبرها حاکی از آن است که حکم شش ماه حبس قطعی به فائزه هاشمی ابلاغ شده است.بر اساس این گزارش خانم هاشمی هفتهی آینده خود را برای اجرای حکم به زندان اوین معرفی میکند."
از وقتی که این خبر رو خوندم این صحنه محتمل تو ذهنم مرور میشه:
یک اتومبیل ...ضد گلوله با چندتا محافظ جلو درب ملاقات اوین متوقف میشه،هاشمی پایین میاد و وارد زندان میشه، جلو درب ورودی مثلِ همه ما بازرسی بدنی میشه،از سربازهای سالن کارت ملاقات می گیره و پُر میکنه..نام ملاقات شونده(فائزه هاشمی) ملاقات کننده(اکبر هاشمی رفسنجانی) نسبت(پدر)..شناسنامه اش رو تحویل میده،شاید کف دستش هم مهر بخوره! کنار ما میشینه و منتظر می مونه که اسامی رو صدا کنند..اسم دخترش که از بلندگو خونده میشه، از پله های سالن بالا میره،شماره کابین رو می گیره و روی اون صندلی های پلاستیکی و پشت اون شیشه های کثیف میشینه ، گوشی رو بر میداره و با لحن مخصوص همیشگی احتمالا میگه "سلامٌ علیکم" ...
مردی که سالهای دور خودش در همین زندان چند سالی زندانی و "ملاقات شونده" بوده، نظامی رو بنیان گزاری کرده که سالها در مقامات عالیه آن مدتی شاید"ملاقات دهنده" بوده و این روزها هیچ بعید نیست که دوباره به اوین برگرده اینبار در نقش"ملاقات کننده"
جالب بود و تنها یک چیز در آن لحظه به ذهنم خطور کرد: "از ماست که بر ماست!"
واقعا اوضاع این روزهای کشور چقدر پیش بینی نشده است!چه کسی فکر می کرد مهدی کروبی،رئیس مجلس همین نظام بشود شیخ اصلاحات و میرحسین موسوی نخست وزیر خمینی هم بشود سردمدار جنبش سبز و رهبر اصلاح طلبان؟!
فقدان حزبی درخور اعتماد و سرگشتی سیاسیون مستقل، از وابستگان همین نظام پناهگاهی برای اصلاح طلبان ساخته و آنها را به در ورطه ای فرو برده که شاید بیش از نیمی از آن تنها تخیلات باشد، فرضا که فردا روزی هم موسوی از حصر خانگی آزاد شود،نه اصلا که پست ریاست جمهوری کشور هم در دست او باشد، آیا بواقع می توان در انتظار تغییراتی بنیادی بود در خانه ای که از پایبست ویران است؟
"خبرها حاکی از آن است که حکم شش ماه حبس قطعی به فائزه هاشمی ابلاغ شده است.بر اساس این گزارش خانم هاشمی هفتهی آینده خود را برای اجرای حکم به زندان اوین معرفی میکند."
از وقتی که این خبر رو خوندم این صحنه محتمل تو ذهنم مرور میشه:
یک اتومبیل ...ضد گلوله با چندتا محافظ جلو درب ملاقات اوین متوقف میشه،هاشمی پایین میاد و وارد زندان میشه، جلو درب ورودی مثلِ همه ما بازرسی بدنی میشه،از سربازهای سالن کارت ملاقات می گیره و پُر میکنه..نام ملاقات شونده(فائزه هاشمی) ملاقات کننده(اکبر هاشمی رفسنجانی) نسبت(پدر)..شناسنامه اش رو تحویل میده،شاید کف دستش هم مهر بخوره! کنار ما میشینه و منتظر می مونه که اسامی رو صدا کنند..اسم دخترش که از بلندگو خونده میشه، از پله های سالن بالا میره،شماره کابین رو می گیره و روی اون صندلی های پلاستیکی و پشت اون شیشه های کثیف میشینه ، گوشی رو بر میداره و با لحن مخصوص همیشگی احتمالا میگه "سلامٌ علیکم" ...
مردی که سالهای دور خودش در همین زندان چند سالی زندانی و "ملاقات شونده" بوده، نظامی رو بنیان گزاری کرده که سالها در مقامات عالیه آن مدتی شاید"ملاقات دهنده" بوده و این روزها هیچ بعید نیست که دوباره به اوین برگرده اینبار در نقش"ملاقات کننده"
جالب بود و تنها یک چیز در آن لحظه به ذهنم خطور کرد: "از ماست که بر ماست!"
واقعا اوضاع این روزهای کشور چقدر پیش بینی نشده است!چه کسی فکر می کرد مهدی کروبی،رئیس مجلس همین نظام بشود شیخ اصلاحات و میرحسین موسوی نخست وزیر خمینی هم بشود سردمدار جنبش سبز و رهبر اصلاح طلبان؟!
فقدان حزبی درخور اعتماد و سرگشتی سیاسیون مستقل، از وابستگان همین نظام پناهگاهی برای اصلاح طلبان ساخته و آنها را به در ورطه ای فرو برده که شاید بیش از نیمی از آن تنها تخیلات باشد، فرضا که فردا روزی هم موسوی از حصر خانگی آزاد شود،نه اصلا که پست ریاست جمهوری کشور هم در دست او باشد، آیا بواقع می توان در انتظار تغییراتی بنیادی بود در خانه ای که از پایبست ویران است؟
No comments:
Post a Comment