همون هم خونه لزبینم بود .. اسمش Q ست. چرا؟ اینم یکی دیگه از همون سوالاتیه که جوابشو نمی دونم. غرق در اشک و فحش به زمین و آسمون بودم که در اتاقم رو زد. خودم رو جمع و جور کردم و رفتم دم در. با چشمهای آبیش تو صورت ذل زد و گفت: "می شه بغلت کنم؟!" خیلی جا خوردم! این بزرگ ترین و زیباترین هم دلی در تمام زندگی ام بود. چیزی که گاهی آدما بیشتر از هر چیز دیگه ای بهش احتیاج دارن. با عشق بغلش کردم و بوسیدم اش و تشکر کردم بخاطر زیباترین هدیه اش!
No comments:
Post a Comment