امشب در تاتر با واژه ی جدیدی آشنا شدم . شاید نه چندان نو،اما اول بار بود که وجد و اعجاب می آورد. " soul mate" من به فارسی ترجمه می کنم "هم روح". چیزی شبیه شمس و مولانا. چیزی شبیه لیلا و مجنون و یا خیام و جام شراب اش. هدفی فوق بشری ایست این سول میت، روحی واحد بودن یا شدن، ورای تفاهم ها و تفاوت های حقیر اجتماعی. وحدت وجودی بشری، لیکن ورای اندازه های خاکی آن. از خاک سر برآورنده، اما سوی نور و سر بر آسمان قد کشنده. چون آتش که از تبانی شاخه ها برمی خیزد، که چون شعله شدند نمی دانیم کدام شراره از آن کدام کنده است، آتش،آتش بی آنکه بدانی یا بخواهی بدانی که از تنه کدام یک از آن شاخ ها خاسته. شاید "وحدت دو موجود " و نه وحدت وجودی واقع گرایانه تر باشد، که نه از زمین اش برکند و نه بر زمین اش افکند. دو موجود که در جستجوی تکه های گمشده روح دردمند خود در این هستی اند برای بی زمانی مبهوت شدن و بی زمانی گفتن و گفتن.
No comments:
Post a Comment