من، باز شب، صداي خيابان، خیال نفس هاي تند تو
تو، باز شب، مشروب و خاطرات خرد خرد
من، شب زده ، سراسيمه، گريه هاي بي قرار
تو، خسته، پشيمان، تسليم سرنوشت بی گدار
ما، درد، درد، درد و درمان ناثواب
ما مرگ، مرگ، مرگ زندگي، مرگ يار
ما مرگ، مرگ، مرگ زندگي، مرگ يار
ما تنهايي تن ها و انجماد، حتی در آغوش يار
ما زجه ها و زجرهای بی هوده و فرار..
ما را چه شد كه به اينجا رسيده ايم، عشق؟
ما را چه شد كه از ياد عشق شسته می شویم، عشق؟
حسرت تمام سهم ته مانده خيال شد
تو رفتی و قصه هاي خوب هم تمام شد..
٣.٣٠ صبح شنبه اول جولاي
No comments:
Post a Comment